![]() |
#1 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 7 For This Post 2,517 مجموع |
![]() يکی دو ماه پيش کاملا اتفاقی آشنا شديم خودش می گويد رسول پسر محمد است وهمين را کافی ميداند اما من نگاهش را به طبيعت شعر زندگی عشق و ....دوست دارم ...شما رانميدانم امیدوارم دوست داشته باشید. تو نیستی اما من برایت چای می ریزم دیروز هم نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم دوست داری بخند دوست داری گریه کن و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش مبهوت من و دنیای کوچکم دیگر چه فرق می کند باشی یا نباشی من با تو زندگی می کنم
__________________
چگونه ایمان خود را به عدالت از دست بدهم هنگامی که رویای خفتگان بر روی پر زیباتر از رویای خفتگان بر روی خاک نیست؟! |
![]() |
![]() |
![]() |
#2 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 3 For This Post 2,517 مجموع |
دستکشهایم تاریک شدهاند
این جنازهها را از کجا میآورند از کدام شب ؟! آب بریز پسرم! بیشتر آب بریز میخواهم سیاهی از تن جهان بشویم |
![]() |
![]() |
![]() |
#3 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 5 For This Post 2,517 مجموع |
عمارتی زیبا
در چمن زاری بزرگ کنار دریا چه های شیر من آنجا زندگی می کنم با نامی از انسان و شکوهی از خدایان اما حقیقت چیز دیگری ست من در جستجوی او تنها به رویا هایم رسیده ام |
![]() |
![]() |
|
![]() |
#4 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 6 For This Post 2,517 مجموع |
نه به خاطر شعر
نه به خاطر جور دیگر زیستن خانه من برای دو نفر کوچک بود به همین خاطر تنها ماندم |
![]() |
![]() |
![]() |
#5 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 6 For This Post 2,517 مجموع |
یک خرس قهوه ای مخملی خریده ام
برای دختری که ندارم و یک عینک برای پدر که چشم هایش دیگر نمی بیند و حالا می روم برای او که نیست گل نسرین بچینم شاد یا غمگین زندگی، زندگی ست و اگر فردا برای شکار پلنگ به دریا رفتم تعجب نکنید |
![]() |
![]() |
![]() |
#6 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 4 For This Post 2,517 مجموع |
آسمانخراش ها
تماشای آسمان را از ما گرفته بودند بمب های عمل نکرده گشت و گذار درصحرا را دریا نیز استخر خصوصی دیکتاتورها بود این دنیا به درد ما نخورد ما در رویا هایمان زندگی کردیم |
![]() |
![]() |
![]() |
#7 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 4 For This Post 2,517 مجموع |
عشق را
بدون بزک میخواستیم دنیا را بدون تفنگ روی دیوارهای سیاه گل سرخ نقاشی کردیم رهگذران به ما خندیدند به ما خندیدند رهگذران ما فقط نگاه کردیم جادهها دور شهر گره خورده بودند در شهر ماندیم و پوسیدیم و خواندیم: " قطاری که ما را از این جا نبرد قطار نیست" |
![]() |
![]() |
|
![]() |
#8 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 4 For This Post 2,517 مجموع |
اعتراض داشتم به حکومت پدر
اعتراض داشتم به تفنگ برنو به ترکه های آلبالو به .... و روز را بلندتر می خواستم یک شب او عصبانی شد و فردای آن روز مرا صبح خیلی زود از خواب بیدار کرد که نباید می کرد حالا، من، سال هاست در خواب راه می روم. |
![]() |
![]() |
|
![]() |
#9 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 2 For This Post 2,517 مجموع |
من و تو
پشت یك میز چوبی مینشستیم و آن میز چوبی در كافهای ساحلی بود و آن ساحل در سرزمینی ممنوع كتاب را سوزاندند و از خواب بیدارمان كردند نه تو بودی ونه من ما قهرمانان پوشالی یك داستان بودیم |
![]() |
![]() |
|
![]() |
#10 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 1 For This Post 2,517 مجموع |
به این بی قوارگی به این پریشانی هیچ کس تا حالا سیاره ای ندیده است که ما ..... گورستان ها از باغ ها بزرگترند آه! این چه دنیایی ست برای ما تدارک دیده اند ؟! لوله ی تانک از کره ی زمین بیرون زده است. |
![]() |
![]() |
|
![]() |
#11 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 2 For This Post 2,517 مجموع |
خانه کوچک و اجاره ای من
دیوار به دیوار جهنم است! شب ها کابوس می بینم بابت آن نیز باید پول پرداخت کنم بابت ترس تنهایی اندوه یادش بخیر خانه پدری! یادش بخیر درختان شکوفه و گنجشک! |
![]() |
![]() |
![]() |
#12 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 2 For This Post 2,517 مجموع |
چه فرقي مي كند زمين كروي باشد يا مستطيل
وقتي سفري در كار نيست ؟ چه فرقي مي كند لحاف در چه اندازه اي باشد وقتي پايي نداري كه دراز كني ؟ اين خورشيد چه بتابد چه نتابد چه فرقي به حال مرده ها دارد ؟ |
![]() |
![]() |
![]() |
#13 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 1 For This Post 2,517 مجموع |
برای رهایی شعرها گفتهایم
اما رهایی آن نیست كه میشناسیم رهایی سرود پرندگان است رفتار آب است و باد رقص نور به شیشه است ما اگر رها هم بودیم كاری از پیش نمیبردیم گرفتار ابدی نام و نانیم گرفتار همین روزمرگیها |
![]() |
![]() |
|
![]() |
#14 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 0 For This Post 2,517 مجموع |
.. و سرانجام
از قصه هاي شكارچيان چيزي نمي ماند جز يك مرغابي بر پيشخوان رنج آور است اما چيز مهمي نيست بگذارهر چه دوست دارند تعريف كنند خوب يا بد داستان ها بايد ساخته شوند اما فراموش نكن تو بايد مثل انسان زندگي كني جهان جاي عجيبي است اين جا هر كسي شليك مي كند خودش كشته مي شود. |
![]() |
![]() |
![]() |
#15 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 1 For This Post 2,517 مجموع |
مرد، در را به صورتشان كوبيد و داد زد:
ـ از اينجا تكون نمي خورم. بيست و پنج ساله با سگام اينجا زندگي مي كنم. مأموران شهرداري گفتند: بايد اين خونه رو تخليه كني. گفت: من اين همه سگ را كجا ببرم؟ ببين اكثرشان هم آبستن هستند اگه ممكنه موزه را توي يه خيابون ديگه بنا كنين. گفتند: اين تصميمو سناتورها گرفته ان را نمي شه عوضش كرد. و خانه اش را كوبيدند. يك سال بعد، سگ ها تمام خانه هاي شهر را فتح كرده بودند… |
![]() |
![]() |
|
![]() |
#16 |
Banned
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
تاریخ عضویت: Feb 2003
محل سکونت: کنارهرزه ی به هرجارفته گذشته ازموشهای آجر به شکم بسته لا به لای دندانهای آسیاب کناراین همه پستی وخفت درچاچوب زیبای فلاکت همسایه معنایم
نوشته ها: 11,661
![]() 0 For This Post 12,358 مجموع |
تا همین حد بود؟ ادامه نداشت ؟
|
![]() |
![]() |
![]() |
#17 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 0 For This Post 2,517 مجموع |
این دهکده بیهوده زیباست
آسیاب ها بیهوده می چرخند شعر دست مرا گرفته به دور دست ها می برد بیچاره پدر بیچاره مادر بیچاره لیلا من دیگر باز نمی گردم. |
![]() |
![]() |
![]() |
#18 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 0 For This Post 2,517 مجموع |
قطره اشکی شده ای
در گوشه چشمانم زمانی بودی و حالا نیستی یادش بخیر خانه ای که داشتیم با احترام خم می شوم و یک شاخه گل سرخ می گذارم بر مزار گذشته و روز، روزی بسیار غم انگیز است .. |
![]() |
![]() |
![]() |
#19 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 0 For This Post 2,517 مجموع |
هوا ابریست
خیابانها خلوتاند در چنین روزی به دنیا آمدم شاید آنروز هم هوا ابری و خیابانها خلوت بودند پس من فقط از خیابانی به خیابانی دیگر پیچیدهام |
![]() |
![]() |
![]() |
#20 |
Registered User
![]()
تاریخ عضویت: Sep 2006
محل سکونت: توی دست پاییزی باد
نوشته ها: 1,850
![]() 0 For This Post 2,517 مجموع |
|
![]() |
![]() |
![]() |
ابزارهای موضوع | |
|
|